۵ راه حل برای بهبود کسب و کار معماری
2018-10-22نقش توسعه پایدار در نجات و نوسازی شهر ماجورا کارتر ۱
2019-01-10نبوغ موجود در ماوراء برخی از مشهورترین بناهای معماری جهان رنزو پیانو
معماری بدون شک فوقالعاده است. فوقالعاده است چون هنر است. اما میدانید، نوع خیلی بامزهای از هنر است. هنریست در مرز میان هنر و علم. از سوی زندگی واقعی، هر روزه، تغذیه میشود. قوه الزام هدایتش میکند. بسیار حیرتآور. بسیار حیرتآور. و زندگی معمار نیز فوقالعاده است.
میدانید، به عنوان یک معمار، ساعت ده صبح باید بدون شک شاعر باشید. اما ساعت ۱۱ باید انسانگرا باشید، در غیر اینصورت مسیرتان را گم میکنید. و ظهر، باید حتما یک سازنده باشید. باید بتوانید ساختمان بسازید. چرا که معماری، در نهایت، هنر ساختن بناهاست. معماری هنر ساختن سرپناه برای انسان است. همین و بس. و این به هیچ وجه ساده نیست. فوقالعاده است.
به این نگاه کنید. اینجا لندن است، در نوک برج شارد است. این ساختمانیست که چند سال پیش تکمیل شد. این افراد، کارگرانی ماهر اند. و دارند قطعه نوک برج را کارمیگذارند. شبیه کوهنوردها هستند. کوهنوردند. یعنی، دارند به نیروی جاذبه غلبه میکنند. همان کاری که ساختمانها میکنند. ۳۰ نفر از این کارگران ماهر داشتیم، در واقع، در محل ساختمان، ۱۴۰۰ کارگر داشتیم، از ۶۰ ملیت مختلف. این معجزه است، معجزه است. گردهم آوردن ۱۴۰۰ نفر از ملیتها و کشورهای مختلف، معجزه است. مکانهای احداث ساختمان معجزه است. این یکی دیگرست.
از عملیات احداث بگویم. ماجراجویی، این کار ماجراجویی در زندگی واقعیست، و نه روحیه ماجراجویی. این مرد یک غواص آبهای عمیق است. از کوهنوردی رسیدیم به غواصی غمیق. اینجا برلین است. پس از ریختن دیوار برلین درسال ۱۹۸۹، این ساختمان را که برلین شرقی و غربی را پیوند میدهد در پستدامر پلاتز ساختیم. در آن پروژه حدود ۵۰۰۰ نفر کار میکردند. تقریبا ۵۰۰۰ نفر. و این یکی محل احداث سازهای دیگر در ژاپن است، احداث فرودگاه کانسای. باز هم، صخرهنوردها اینجا هستند، از ژاپن. میدانید، ساختن ساختمان بهترین راه خلق حس همکاریست. حس غرور، غرور ضروریست.
اما، میدانید، ساختن، البته، یکی از دلایل فوقالعاده بودن معماریست. اما دلیل دیگری هم هست، که شاید عالیتر باشد. چرا که معماری هنر ساختن سرپناه برای گروههای مردمیست، نه فقط اشخاص– بلکه گروهها و به طور کلی جامعه. و جامعه هرگز یکسان نمیماند. جهان مدام در حال تغییر است. و پذیرفتن تغییرات برای مردم دشوار است. و معماری آینه این تغییرات است. معماری بیان ساختهشده از این تغییرات است.بنابراین، از همین روست که دشوار است، چرا که آن تغییرات ماجرا خلق میکنند. آنها ماجرا درست میکنند و معماری خودش ماجراست.
این مرکز ژرژ پامپیدو در پاریس است. خیلی وقت پبیش. در سال ۷۷ (میلادی). سفینهای بود که در وسط پاریس فرود آمده بود. در این ماجرا، همراه با دوستم ریچارد راجرز، آن زمان، جوانهای شیطانی بودیم. جوانهای شیطان. چند سال بیشتر از ماه مه ۶۸ نگذشته بود. کار ما، عصیان بود، عصیان خالص. ایده اولیه اثبات این بود که ساختمانهای فرهنگی نباید هراسانگیز باشند. باید حسی از کنجکاوی برانگیزند. این راه خلق یک مکان فرهنگی است. کنجکاوی آغاز یک نگرش فرهنگیست.
و آنجا یک میدان است، میتوانید آن را ببینید. و میدان شروع زندگی شهریست. میدان جاییست که مردم همدیگر را میبینند. و تجربههایشان مخلوط میشود. از هر سنوسالی. و میدانید، میشود گفت عصاره شهررا درست میکنید. از آن زمان، ما در دفتر کارمان مکانهای دیگری را برای مردم درست کردیم.
اینجا یک سالن موسیقی در رم است. یک جای دیگر برای مردم. داخل این بنا، همانطوری که میبینید با صدا طراحی شده. با صدا دلربایی میکند. و این فرودگاه کانسای است. در ژاپن. گاهی برای ساخت یک بنا، مجبورید جزیره درست کنید. و ما آن جزیره را درست کردیم. این ساختمان بیش از یک و نیم کیلومتر طول دارد. شبیه یک گلایدر بسیار بزرگ است که دارد فرود میآید.
و این یکی در سنفرنسیسکو است. جایی دیگر برای مردم . این ساختمان آکادمی علوم کالیفرنیاست. ما روی بام هزاران هزار گیاه کاشتیم که از رطوبت هوا استفاده میکنند، به جای آن که آب را از سفرههای آب پمپ کنند. در واقع، بام یک بام زنده است. این ساختمان بر اساس پلاتینیوم لید ساخته شده، لید (پیشرو در طراحی محیطی و انرژی) معیاری است برای سنجش پایداری یک بنا پس اینجا نیز مکانی برای مردم است که عمری طولانی خواهد داشت.
و اینجا نیویورک است. اینجا نیو ویتنی است. در محله میتپکینگ نیویورک. یک وسیله نقلیه پرنده دیگر. و مکانی دیگر برای مردم. اینجا در آتن هستیم، بنیاد نیارکوس. اینجا یک کتابخانه است. یک ساختمان باز، یک سالن موسیقی است، و یک پارک بزرگ. اینجا نیز بنایی با معیارهای پلاتینیوم لید است. بام این ساختمان در واقع انرژی خورشید را میگیرد.
اما، میدانید، تبدیل کردن یک بنا به جایی برای مردم چیز خوبیست. ساختن کتابخانه، سالن موسیقی، دانشگاه، و موزه خوب است، چرا که شما جایی را خلق میکنید که باز و قابل دسترس است. ساختمانی میسازید که بدون شک برای جهانی بهتر است. اما یک نکته دیگر هم هست که معماری را حتی از این هم فوقالعادهتر میکند، این حقیقت که معماری صرفاً به نیاز و اضطرار پاسخ نمیدهد، بلکه پاسخی است به اشتیاق، بله، اشتیاق– رویاها و آرمانها. کار معماری این است. حتی سادهترین کلبه روی زمین یک سقف خالی نیست. بیش از یک سقف است.داستانی دارد؛ داستانی دارد از هویت مردمانی که در آن کلبه زندگی کردند. افراد.
معماری هنر داستانگوییست. مثل این یکی. در لنندن: برج شیشهای شارد. خب، این بلندترین ساختمان در اروپای غربیست. بیش از ۳۰۰ متر در هوا پیش میرود تا هوای تازه بخورد. تراشههای شیشهای این بنا شیب دارند، و آسمان لندن را بازتاب میدهند، که با همیشه فرق دارد. بعد از باران، همه چیز پیرنگ آبی میگیرد. در عصرهای آفتابی، همه چیز قرمز میشود. چیزیست که توضیحش سخت است. چیزیست که به آن میگوییم روح ساختمان.
در تصویر سمت چپ، مِنیل کالکشن را میبینید، که مال خیلی وقت پیش است. اینجا موزه است. در سمت راست موزه هنر هاروارد است. هر دو ساختمان با نور بازی میکنند. نور احتمالا یکی از اساسیترین مواد معماریست. و این یکی آمستردام است. این بنا با آب طنازی میکند. و این دفتر کار من است، روی دریا. که خب، با کار طنازی میکند. در واقع، ما از کار در آنجا لذت میبریم. و این ماشین کابلی در واقع وسیلهایست که تا آن بالا میرود.
این ساختمان نیویورکتایمز در شهر نیویورک است. این یکی، با شفافیت بازی میکند. یک بار دیگر، حس نور، حس شفافیت. سمت چپ، فانوس جادویی در ژاپن است، در گینزا، در توکیو. در مرکز، صومعهایست در جنگل. این صومعه با سکوت و جنگل طنازی میکند. و یک موزه، موزه علوم. که به حالت پرواز جسم میپردازد. اینجا مرکز پاریس است، در شکم نهنگ. اینجا بنیاد پته در پاریس است. تمامی این بناها یک نکته اشتراک دارند: و آن جستوجو برای آرزو و رویاست.
میدانید، یک نکته واضح است: من بدونشک عاشق قایقسواریام. در واقع طراحی قایقهای بادبانی را هم خیلی دوست دارم. اما عاشق قایقرانیام چون با آهستگی پیوند دارد. و … با سکوت. و با احساس تعلیق. این عکس یک چیز دیگر هم میگوید. میگوید که من ایتالیاییام.
خب، در این باره کار زیادی از من ساخته نیست.
رنزو پیانو
من ایتالیاییام، و عاشق زیبایی. عاشق زیباییام.
بیایید با هم برویم قایقسواری. میخواهم برای قایقسواری اینجا ببرمتان. به این مکان، در وسط اقیانوس آرام. اینجا مرکز ژان ماری جیبائوست. متعلق است به قوم کاناکی. در نومئاست، نیوکلدونیا. این مکان جاییست برای هنر. هنر و طبیعت. و آن ساختمانها در واقع با باد بازی میکنند، با بادهای آلیزه (تجارتی). این ساختمانها صدا دارند. این را نشانتان میدهم چون به زیبایی ربط دارد. زیبایی خالص.
بیایید کمی از زیبایی صحبت کنیم. زیبایی مثل مرغ بهشت است: همان لحظهای که میخواهید بگیریدش، میپرد. دستتان نمیرسد. اما زیبایی یک مفهموم بیهوده نیست. برعکس. در زبان مادری من یعنی ایتالیایی، «زیبایی» میشود «bello.» در اسپانیایی «زیبایی» میشود «belleza.» در یونانی «زیبایی» میشود «kalos.» وقتی به آن agathos را اضافه میکنید، «زیبا و خوب» معنی میدهد. در هیچیک از این زبانها «زیبا» فقط «زیبا» معنی نمیدهد. بلکه «خوب» هم معنی میدهد.
زیبایی واقعی وقتیست که نامرئی به مرئی میپیوندد و به سطح میآید. و این فقط به هنر و طبیعت محدود نمیشود. بلکه در مورد علم، کنجکاوی انسان و همبستگی نیز صدق میکند– از همین روست که شاید بگویید، «فلانی آدم زیباییست،» «فلانی ذهن زیبایی دارد.» این، این همان زیبایی است که میتواند آدمها را به افراد بهتری تبدیل کند. از طریق روشن کردن لامپ مخصوصی در چشمانشان. و خلق ساختمان برای این زیبایی شهرها را به جایی بهتر برای زندگی بدل میکند. و شهرهای بهتر شهروندان بهتری را میآورد.
خب، این زیبایی — این زیبایی جهانی، باید بگویم– یکی از معدود چیزهاییست که میتواند جهان را تغییر دهد. باور کنید، این زیبایی جهان را نجات خواهد داد. هر دفعه یک انسان را، اما این کار را خواهد کرد.
تحریریه اِن وای دیزاین