نبوغ موجود در ماوراء برخی از مشهورترین بناهای معماری جهان رنزو پیانو
2019-01-05نقش توسعه پایدار در نجات و نوسازی شهر ماجورا کارتر 2
2019-01-15اگر شما امروز اینجایید- و خیلی خوشحالم که هستید- همگی در مورد نقش توسعه پایدار در نجات ما از خودمان شنیده اید. البته وقتی در تی ای دی نیستیم، اغلب به ما می گویند که برنامه سیاستگذاری واقعی برای نگهداری اجراپذیر نیست، بخصوص در مناطق بزرگ شهری چون نیویورک. و این بدان علت است که اکثر افراد صاحب قدرتهای تصمیم گیری، در دو بخش عمومی و خصوصی، واقعآ احساس نمی کنند که در خطر هستند.
علتی که امروز اینجا هستم، تا حدودی بخاطر یک سگ است: توله سگ بجا مانده ای که در باران پیدا کردم، در سال 1998. او بزرگتر از آنچه انتظار داشتم شد. وقتی وارد زندگی ام شد، علیه محل جمع آوری زباله عظیمی مبارزه می کردیم که برای بارانداز رودخانه شرقی در نظر گرفته شده بود، با اینکه بخش کوچک ما از نیویورک قبلآ بیش از 40 در صد زباله تجاری کل شهر را در دست داشت. کارخانه گلوله سازی فاضلابی، کارخانه رسوبات فاضلابی، چهار کارخانه برق، بزرگترین مرکز پخش مواد غذائی جهان، به همراه صنایع دیگری که بیش از 60000 تریپ کامیونهای دیزلی به منطقه هر هفته می آورد. آن منطقه همچنین یکی از پائین ترین نسبتهای پارکها به مردم در شهر را دارد.
بنابراین وقتی توسط اداره پارکها مورد تماس قرار گرفتم در مورد یک برنامه اعطا تخم گیاه 10000 دلاری بمنظور کمک به پروژه های بار انداز، فکر کردم نیت خوبی دارند اما کمی ابلهانه اند. من تمام عمرم را در این منطقه گذراندم، و آدم نمی توانست به رودخانه برسد بخاطرتمام کارخانه های زیبایی که قبلا مطرح ساختم. بعد، وقتی یک روز صبح داشتم با سگم می دویدم، مرا بجایی کشانید که فکر می کردم زباله دانی غیر قانونی دیگری است. علف هرزه و توده های زباله و چیزهای دیگری بودند که در اینجا بازگو نخواهم کرد، اما او کماکان مرا می کشانید- و یکدفعه، در انتهای زمین یک رودخانه بود. می دانستم که این بن بست کوچک فراموش شده که مثل سگی که مرا اینجا آورده بود و متروک شده بود، ارزش نجات داشت. و می دانستم که رشد می نمود تا آغاز افتخار آمیز احیای رهبری شده توسط مردم برونکس جنوبی جدید می شد.
و همانند سگ جدیدم، فکری بود که بزرگتر ازآنچه انتظار داشتم گردید. حمایت زیادی در طول راه بدست آوردیم. و پارک کنار رودخانه هانتس پوینت اولین پارک باراندازی بود که برونکس جنوبی در بیش از 60 سال دیده بود. ما آن اعطا تخم گیاه 10000 دلاری را بیش از 300 بار در پارک 3 میلیون دلاری استفاده کردیم.
اما از میان ما آنهایی که در جمعهای عدالت محیطی زندگی می کنیم قناری داخل معدن هستیم. اکنون مشکلات را حس می کنیم و مدتی است که حس می کنیم. عدالت محیطی، برای آنانی که با این کلمه آشنایی ندارند، به این صورت است: هیچ اجتماعی نباید با بارهای محیطی بیشتریو فواید محیطی کمتری نسبت به دیگری به پائین کشیده شود. توسعه پایدار معماری و شهر سازی
متاسفانه، نژاد و طبقه اجتماعی نمایانهای بسیار مطمئنی هستند در نشان دادن اینکه کجا می توان چیزهای خوبی مثل پارکها و درختها یافت یا کجا می توان چیزهای بدی مثل کارخانه های برق و تسهیلات زباله ای یافت. بعنوان یک سیاه پوست در آمریکا، دو برابر یک سفیدپوست احتمال دارم که در منطقه ای زندگی کنم که آلودگی هوا برای سلامتی ام زیان بخش باشد. پنج برابر بیشتر احتمال دارم که در فاصله یک قدمیکارخانه نیروی برق یا تسهیلات شیمیائی زندگی کنم- که همینطور هم هست. این تصمیمات استفاده از زمین شرایط خشنی را ایجاد نمود که منجر به مشکلاتی چون چاقی مفرط، دیابت و آسم می شود. چرا کسی خانه شان را ترک کند تا در محیطی مسموم قدم بزند؟ میزان چاقی مفرط 27 در صد ما بسیار بالا است، حتی برای این کشور، و دیابت همراه آن می آید. یک از هر چهار کودک در برانکس مبتلا به آسم است.میزان بستری شدن بخاطر آسم ما هفت برابر بالاتر از میانگین کشوری است. این پیامدها سر راه همه قرار می گیرند. و همه مان بطور هنگفتی برای مخارج زباله های جامد هزینه می کنیم، مشکلات سلامتی مربوط به آلودگی و منفورتر از آن، زندانی نمودن جوانان سیاه پوست و مکزیکی الاصل مان، که مقادیر ناگفته و بکر خلاقیت دارند. 50 درصد مقیمان مان در خط فقر یا پائین تر از آن قرار دارند. 25 در صدمان بیکاریم. شهروندان درآمد پائین اغلب اتاق اورژانس را بعنوان مراقبت اولیه استفاده می کنند. این به قیمت بالایی برای مالیات دهندگان تمام می شود و هیچ فایده چشمگیری ندارد. افراد فقیر نه تنها هنوز هم فقیرند، بلکه هنوز نا سالم اند.
خوش بختانه، افراد زیادی مثل من هستند که دنبال راه حلها می باشند که از زندگی اجتماعات کم در آمد غیر سفید پوست در کوتاه مدت نمی کاهد، وبه همه مان در بلند مدت آسیب نمی رساند. هیچکدام مان خواهان آن نیستیم، و همه مان در آن مشترکیم. پس دیگر چه چیزی مشترک داریم؟
خوب ابتدا همه مان بسیار خوش قیافه ایم- دبپلم گرفتیم، دانشگاه رفتیمء،درجات فوق تخصصی گرفتیم، به جاهای جالبی سفر نمودیم، در سنین پائین بچه دار نشدیم، به لحاظ مالی مطمئنیم، هرگز زندان نرفتیم. خوب است. خوب. توسعه پایدار معماری و شهر سازی
اما سوا از اینکه یک زن سیاه پوست هستم، از اکثر شما به طرق دیگری متفاوت هستم. مشاهده نمودم که نزدیک به نیمی از ساختمان های محله ام سوختند. برادر بزرگترم لنی در ویتنام جنگید، اما چند خیابان دورتر از خانه مان با گلوله از بین رفت. ای عیسی مسیح. من با وجود یک خانه اعتیاد روبروی منزلمان بزرگ شدم. بله من یک کودک فقیر سیاه پوست از محل فقیرنشینم. این چیزها مرا از شما متفاوت می سازد.اما چیزهایی که مشترک داریم مرا از اکثر افراد محلمان جدا ساخت، و من در میان این دو دنیا قرار گرفته ام، با قلبی پر برای مبارزه برای عدالت در دیگری. توسعه پایدار معماری و شهر سازی
پس چگونه اینطور همه چیز برایمان عوض شد؟ در اواخر دهه 1940، پدرم، کمک راننده پولمن، فرزند یک برده- خانه ای در قسمت هانتس پوینت برانکس جنوبی خرید، و چند سال بعد با مادرم ازدواج کرد. در آن زمان محله اکثرآ سفیدپوست و طبقه کارگر بود. پدرم تنها نبود. و همانطور که بقیه مثل او نوع شخصی دنبال نمودن رویای آمریکایی را در رو گرفتند، ترک محل سفیدپوستان در برانکس جنوبی عادی شد و همچنین در بسیاری از شهرهای کشور. خط کشی قرمز توسط بانکها استفاده می شد، که طبق آن بعضی از قسمتهای شهر، من جمله شهر ما، برای هر گونه سرمایه گذاری ممنوع تلقی می شد. بسیاری از صاحبان املاک معتقد بودند که به آتش کشاندن ساختمانهایشان سود بیشتری داردبا گرفتن پول بیمه تا فروش آن خانه ها تحت آن شرایط- بدون در نظر گرفتن کرایه نشینان فوت شده یا آسیب دیده سابق.
هانتس پوینت قبلآ محله ای بود که پیاده به محل کار می رفتند، اما در حال حاضر شهروندان نه شغلی دارند و نه خانه ای که به آن برگردند.اوج راه سازی کشوری نیز به تعداد مشکلاتمان اضافه شد. در ایالت نیویورک، رابرت موزس جنبشی تهاجمی برای گسترش راهها را از سر گرفت. یکی از اهداف اولیه اش این بود که شهروندان محله های متمول تر در ناحیه وستچستر بتوانند به منهتن راحت تر بروند. برانکس جنوبی، که در وسط قرار دارد، شانسی نداشت. به ساکنان اغلب کمتر از یک ماه مهلت داده می شد تا اینکه ساختمانشان تخریب می گشت.600000 نفر آواره شدند. عقیده عمومی بر این بود که تنها بزهکاران و معتادان و فاحشه ها اهل برانکس جنوبی هستند. و اگر به شما از روزهای اول گفته باشند که هیچ چیز خوبی خارج نخواهد شد از محله شما، که همه چیز بد و زشت است، چگونه بر شما بی تاثیر خواهد بود؟بنابراین اکنون ملک خانواده ام بی ارزش بود، سوای اینکه خانه مان بود و تمام آنچه داشتیم بود. و خوشبختانه برای من، آن خانه و محبت درونش، به اضافه کمک معلمان، مربیان و دوستان در طی راه، کافی بود. توسعه پایدار معماری و شهر سازی
حال چرا این داستان مهم است؟ زیرا از نظر برنامه ریزی، فرسایش اقتصادی باعث فرسایش محیطی می شود، که باعث فرسایش اجتماعی می گردد. عدم سرمایه گذاری که در دهه 60 آغاز شد صحنه را برای تمام بی عدالتیهای محیطی آینده آماده ساخت. قوانین شهرسازی و مصرف زمین قدیم تا به امروز مورد استفاده قرار می گیرند تا به قرار دادن تسهیلات آلوده کننده در محله من ادامه دهند. آیا این عوامل در نظرگرفته می شوند وقتی سیاست استفاده از زمین گذاشته می شود؟ چه مخارجی با این تصمیمات در رابطه اند؟ و چه کسی هزینه را پرداخت می کند؟ چه کسی ذینفع است؟ آیا چیزی جبران آنچه محله متحمل می شود را می کند؟ این ” برنامه ریزی” بود- در گیومه- که بهترین نفع ما را در نظر نگرفته است.